کد مطلب: ۹۱۴ تاریخ انتشار: 18 خرداد 1399 / 19:01 ارسال نظر
به رهبری نوشتم دست شما را می‌بوسم هاشمی را از غربگراها و تکنوکرات‌ها نجات دهید!

محسن رضایی: به رهبری نوشتم هاشمی را از دست غربگراها نجات دهید!

حجت الاسلام علی اکبر هاشمی رفسنجانی

من به روشنی می بینم که تکنوکرات‌ها که از اساس مخالف روحانیت و هاشمی هستند چگونه دارند با ده‌ها اقدام بی صدا ریشه حاکمیت سیاسی روحانیت را در این کشور تضعیف می کنند

مجله خبری روزلاگ: روایت دکتر محسن رضایی، عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین (ع) و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، درباره غربزدگی مرحوم هاشمی بسیار خواندنی است. وی می گوید در دوره ریاست جمهوری مرحوم هاشمی به رهبری نامه نوشته است تا رهبر انقلاب هاشمی را از غربگراها نجات دهند! محسن رضایی همچنین به بخش هایی از خطبه تجمل مرحوم هاشمی هم اشاره می کند که قابل تأمل است. با ما همراه باشید:

روایت محسن رضایی از نامه سال ۷۲ خود به رهبر انقلاب درباره هاشمی

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام روایتی از نامه سال ۷۲ خود به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره رویکرد رئیس دولت سازندگی مطرح کرد.

به نوشته فارس محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که در دیدار با جمعی از دانشگاهیان استان تهران سخن‌ می گفت، اظهار داشت: با تاسیس جمهوری اسلامی، نظام و الگوی اداره کشور تغییر یافت.

برجام و فتح خرمشهر؛ تقابل حکمروایی محفلی و مردمی

وی افزود: از پیروزی انقلاب تاکنون، با یک چالش اندیشه ای در مدیریت کشور مواجه بوده ایم؛ در دهه اول انقلاب دو اندیشه در اداره کشور شکل گرفت: اندیشه حکمروایی مردمی (بعنوان یک اندیشه اصیل، بومی، تحولگرا و انقلابی، کم هزینه و پر دستاورد) که نماد آن آزادی و فتح خرمشهر بود و اندیشه حکمروایی محفلی (بعنوان یک اندیشه کپی برداری شده، ناسازگار با بوم، غیرتحولگرا، پرهزینه و کم دستاورد) که با فراز و فرودهایی در چهار دهه همراه بود و مهمترین نتیجه یا نماد اخیر آن، برجام است.

حکمروایی محفلی به پاکسازی ظواهر رژیم گذشته بسنده کرد

وی گفت: این دو اندیشه به شکل گیری دو نوع نهاد منجر شد. حکمروایی مردمی – تحولگرا به تاسیس نهادهای مردمی برآمده از انقلاب پرداخت و حکمروایی محفلی – وارداتی به حفظ رویه ها و نظامات اداری با پاکسازی آنها از نمادهای ظاهری رژیم سابق بسنده کرد. حضرت امام (ره)، همزمان، از نهادهای جدید و نهادهای برجای مانده حمایت کرد و چتری بر سر هر دو نوع نهاد ایجاد نمود؛ امام (ره) از یکسو اولویت را به نهادهای انقلابی می دادند، از سوی دیگر از نهادهای برجای مانده قبلی می خواستند که خود را با رویکردهای مردمی و آرمانهای انقلاب تطبیق دهند.

رضایی در پاسخ به این پرسش که «مهمترین چالش مدیریتی دهه ۱۳۶۰ که شایسته بررسی در گام دوم انقلاب می باشد چیست»، گفت: در سال ۱۳۶۰ شاهد دو اتفاق بودیم؛ از یک طرف، ناکارآمدی و انحراف در اندیشه حکمرانی محفلی و صاحبان آن، پایگاه مردمی آنها را به شدت تضعیف کرد. از طرف دیگر موفقیت های اندیشه حکمروایی مردمی، هرچند محدود، توانست اعتبار و اعتماد اجتماعی این طیف را افزایش دهد.

فرمانده کل سپاه در دوران دفاع مقدس، گفت: اندیشه حکمروایی مردمی، با کمرنگ شدن اندیشه رقیب، توانست در نهادهای اداری برجای مانده از سیستم سابق هم تعمیم یابد و به این ترتیب، ظرفیت سازی بزرگی انجام داد که هم در جنگ و امنیت و هم در رسیدگی به مردم، دستاوردهای کم نظیری را به صحنه آورد و به نمایش گذاشت.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با یادآوری اختلالات به وجود آمده از سوی محافل غربگرا در سالهای بعد از جنگ، تصریح کرد: پس از پایان جنگ و رحلت امام(ره)، برخی نهادهای مردمی – انقلابی، یا در نهادهای رسمی ادغام شدند و یا قالب رسمی به خود گرفتند، ولی در نحوه حکمروایی کشور اختلاف پیش آمد.

برخی یاران امام معتقد بودند باید از مدیریت انقلابی عبور کرد

رضایی ادامه داد: جمعی از یاران امام (ره) معتقد بودند که اتکا به مردم و مدیریت انقلابی یک وضعیت گذرا و موقتی بوده و حال باید شرایط را اصطلاحاً «عادی سازی» کرد. این عده، به حکمروایی محفلی – وارداتی کشیده شدند، ولی رهبر انقلاب الگوی حکمروایی مردمی – تحولگرا را در پیش گرفتند. در اواخر دهه ۱۳۶۰ و اوائل دهه ۱۳۷۰ در حالی که انتظار می رفت اندیشه حکمروایی مردمی و نظام تحولگرا، در همه نهادهای رسمی مبنای کار قرار گیرد چنین نشد و لذا برای بار دوم دوگانگی اندیشه ای در اداره کشور به وجود آمد که به مدت ۳۰ سال ادامه یافت.

عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین (ع) گفت: در اواخر دهه ۱۳۶۰ و اوائل دهه ۱۳۷۰، اندیشه حکمروایی محفلی با ادبیات جدید و متفاوت با اندیشه حکمروایی مردمی در دهه اول انقلاب، در حوزه فرهنگ و اقتصاد آغاز به کار کرد. محور آن، شعار «عادی سازی» روابط سیاسی، فرهنگی و بین المللی بود؛ درست به موازات اندیشه مدیریت مردمی و تحولگرا. این اندیشه حکمروایی، با شعار کار و کار و بازسازی در داخل و ورود سرمایه و تکنولوژی از خارج، اداره دولت و مجلس را برعهده گرفت.

قرار شده بود اندیشه مدیریتی شهدا به موزه سپرده شود

وی افزود: در این مقطع، اولین چالشها در فرهنگ آغاز شد. ابتدا تلاش کردند حساب چهره های شاخص مدیریت مردمی – انقلابی را از اندیشه مدیریت مردمی و تحولگرا جدا کنند. قرار شده بود افراد شاخص مدیریت مردمی – انقلابی و خانواده های شهدا، محترم باشند ولی اندیشه مدیریتی شهدا و تفکر تحولگرایی اصیل و بومی برخاسته از انقلاب، به موزه تاریخ سپرده شود. ترویج پوششهای نامناسب، تبلیغ مصرف گرایی و رواج رشوه خواری، اولین آثار اندیشه ای بود که اخراج مردم از صحنه مدیریت اجرایی کشور و فاصله گذاری با مردم در عرصه سیاست گذاری و برنامه ریزی را با شعار «عادی سازی» به جلو می برد. به گونه ای که مقام‌ معظم رهبری چند بار نهیب زدند و خطر تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و قتل عام فرهنگی را یادآور شدند. در واقع در دولت آقای هاشمی، چالش بین دو اندیشه مدیریت‌ مردمی و محفلی، که از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ فروکش کرده و ترمیم شده بود، مجدداً آشکار شد.

تحلیلی بر خطبه مانور تجمل هاشمی رفسنجانی!

در اواخر دهه ۱۳۶۰ و اوائل دهه ۱۳۷۰، اندیشه حکمروایی محفلی با ادبیات جدید و متفاوت با اندیشه حکمروایی مردمی در دهه اول انقلاب، در حوزه فرهنگ و اقتصاد آغاز به کار کرد. محور آن، شعار «عادی سازی» روابط سیاسی، فرهنگی و بین المللی بود؛ درست به موازات اندیشه مدیریت مردمی و تحولگرا.

رضایی افزود: تعبیر آیت الله هاشمی رفسنجانی که در نماز جمعه ۱۸ آبان ۱۳۶۸ گفتند: «اظهار فقر و بیچارگی کافی است. این رفتارهای درویش مسلکانه وجهه جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است. زمان آن رسیده که مسئولین ما به «مانور تجمل» روی آورند. از امروز به خاطر اسلام و انقلاب مسئولین وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند. هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان به سامان نباشد اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیر مسلمان ملتی مفلوک جلوه نکنیم لازم است تا جلوه هایی از تجمل در چهره کشور و مسئولین حاکمیتی رویت شود»، تا حدی به طور نمادین نشان دهنده این رویکرد بود.

به رهبری نوشتم دست شما را می‌بوسم هاشمی را از غربگراها نجات دهید!

فرمانده کل سپاه در دوران دفاع مقدس گفت: در سال ۱۳۷۲ که چشم انداز این رویکرد در حکمروایی، برایم مشخص شد، در نامه ای به محضر مقام معظم رهبری نوشتم که امروز همراهم آورده ام و از روی متن برای شما قرائت می کنم: «جنابعالی مطلع هستید که اینجانب چه میزان از آقای هاشمی دفاع کرده‌ام … من به روشنی می بینم که تکنوکرات‌ها که از اساس مخالف روحانیت و ایشان هستند چگونه دارند با ده‌ها اقدام بی صدا ریشه حاکمیت سیاسی روحانیت را در این کشور تضعیف می کنند و با بی وفایی کامل نسبت به آقای هاشمی و روحانیت به آن سویی که خودشان می خواهند، نظام را می کشانند. برای آنها ظاهراً مهم نیست که امثال آقای هاشمی شکست بخورند. برای آنها این مهم است که وضع فعلی را یک قدم به سوی غرب‌زدگی ببرند و آن را به دست کسانی بسپارند که از دست روحانیت و سربازان وفادار آن که سپاه و بسیج باشد، زخم اساسی خورده و به جان همه ما تشنه‌اند. من به عنوان یک سرباز روحانیت دست جنابعالی را می بوسم که آقای هاشمی را از این خطر بزرگ نجات دهید. انقلاب اسلامی و امام راحلمان و حوزه بزرگ شیعه برای امثال آقای هاشمی بهای بزرگ پرداخته‌اند و زحمت طاقت‌فرسایی کشیده‌اند. خدا را شاهد می گیرم که من به آقای هاشمی علاقه‌مند هستم و آرزو می کنم که ایشان با سربلندی این سه سال باقیمانده ریاست‌جمهوری را طی کند».

رضایی در ادامه سخنان خود در دیدار با جمعی از دانشگاهیان استان تهران اظهار داشت: اندیشه حکمروایی محفلی، در دهه سوم و چهارم، در پوشش شعار عادی سازی و یا انقلاب زدایی در فرهنگ، اقتصاد و سیاست ادامه یافت. در برهه ای نیز از «توسعه اقتصادی» و در مقطعی «آزادی و توسعه سیاسی» صحبت به میان آمد؛ رمز همخانگی این دو نماد این بود که در اندیشه حکمروایی محفلی – وارداتی، در دهه ۱۳۷۰، یک ائتلاف بین لیبرالها و تکنوکرات ها به وجود آمده بود.

رضایی به آثار و دستاوردهای این دو اندیشه حکمروایی اشاره کرد و گفت: اندیشه حکمروایی محفلی با محوریت شعار عادی سازی و در قالب «تنش زدایی و مذاکره با امریکا» در خارج و «فاصله گذاری با مردم» در داخل، ادامه یافت. مهمترین دستاورد خارجی آن در روابط منطقه ای، عادی سازی مقطعی رابطه با عربستان در اواخر دهه ۱۳۷۰ و اوائل دهه ۱۳۸۰ و در سطح بین المللی توافق با امریکا در برجام در دهه ۱۳۹۰ بود. همچنین در فضای داخلی به برخی واپسگرایی های نمادین در حوزه فرهنگ دست زدند. در بُعد سیاست داخلی، کوشیدند دخالت و مشارکت مردم را در اداره کشور کاهش دهند و این را در انتخابات بعنوان یک مبنا برای تعیین دولت و مجلس قرار دهند که تلاشهایشان با واکنش قاطع مقام معظم رهبری و تاکید ایشان بر مشارکت حداکثری و حفظ جمهوریت نظام ناتمام ماند.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به این پرسش که آینده حکمروایی محفلی – وارداتی در کشور چگونه خواهد بود، گفت: امروزه اندیشه حکمروایی محفلی – وارداتی، پس از سه دهه تسلط نسبی، به دلیل ناکارامدی و شکست در روابط بین المللی و نیز ناکارامدی اقتصادی و شکست در گسترش رفاه و استقرار عدالت، اعتماد مردم و توجه افکارعمومی را تا حد زیادی از دست داده است. از سوی دیگر، پشتوانه نظری و حمایت سیاسی که از خارج یعنی از سوی نظام های لیبرال دموکراسی و نظم‌ مدنی جوامع لیبرال دموکراسی دریافت می کرد، به علت شیوع ویروس کرونا و بحران های پس از آن، به شدت ضعیف خواهد شد.

نویسنده کتاب «چشم انداز ایران فردا» گفت: پس از توصیف این وضعیت، جای طرح این سوال است که بعد از کنار رفتن اندیشه حکمروایی محفلی – وارداتی در اقتصاد و فرهنگ، چه اندیشه ای می تواند محور اداره کشور در این دو حوزه شود؟ از یکسو، می دانیم که تکرار اندیشه حکمروایی محفلی، با توجه به بن بست آن در برجام، بسیار زیانبار خواهد بود.

راه حل، تعمیم اندیشه حکمرانی مردمی و نظام تحولگرا است

رضایی، الگوی حکمروایی مطلوب برای ایران را تعمیم «اندیشه حکمرانی مردمی و نظام تحولگرا» در فرهنگ و اقتصاد دانست و تاکید کرد: خوشبختانه موجی که در سال اول گام دوم انقلاب، با رستاخیز شهادت حاج قاسم سلیمانی آغاز شده و در انتخابات مجلس ادامه یافته است، می تواند سرآغاز ظهور یک اندیشه و جریان مردمی و حرکت اصیل و تحولگرای بومی باشد. اتکای هرچه بیشتر به توان داخلی و مدیریت مردمی تحولگرا و تحقق ایده اخراج امریکا از منطقه، چه از درون اقتصاد و فرهنگ کشورها و چه از بعد دخالت در سیاست داخلی کشورهای منطقه، شعار اصلی این تحول جدید است.

وی افزود: امروزه کشور به علت انباشت مشکلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نیازمند یک تحول جدید در حکمروایی بویژه در حوزه اقتصاد و فرهنگ است. این اندیشه باید بتواند: اولاً ضمن ایجاد هماهنگی و همراستایی در سه قوه، یک امتداد اجتماعی هم جهت با قوای سه گانه را در متن مردم به وجود آورد. ثانیاً مشابه دهه اول انقلاب که اوج‌ مشارکت عمیق مردمی بود و کارها و نهادها از مردم، با مردم و برای مردم بود، برای چهل سال آینده، کادرسازی کند. ثالثاً فرهنگ و اقتصاد را مثل دفاع و امنیت، روی ریل مدیریت مردمی و تفکر اصیل تحولگرایی بومی بیاندازد و به کمک جوانان نخبه ایرانی الگوی کم هزینه و پردستاورد پیشرفت را رونمایی کند؛ پیشرفتی که درونزا و پایدار باشد و با آمد و رفت دولتها و مجلس ها، مسیر و شتاب آن تغییر نکند.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه این دیدار به پرسشهای دانشگاهیان درباره مهمترین موضوعات مدیریتی گذشته، حال و آینده ایران که در بیانیه گام دوم انقلاب مورد تاکید قرار گرفته، پاسخ داد.

برجام محصول شکست‌خورده تفکر هاشمی، خاتمی و روحانی است/ خروج از برجام رمز عملیات براندازی بود

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه خروج از برجام رمز عملیات براندازی بود، گفت: برجام نشان داد نیازمند تغییر ریل در سیاست خارجی هستیم.

به نوشته فارس، نشست «برجام؛ مسیر طی شده و چشم انداز پیش رو»، عصر دوشنبه ۲۲ اردیبهشت از سوی پژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام با حضور محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، غسان بن جدو، مدیر شبکه بین المللی المیادین، ابراهیم متقی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، ناصر هادیان، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران و بیژن پیروز، استاد اقتصاد سیاسی بین الملل دانشگاه تهران برگزار شد.

محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در این نشست گفت: جا دارد محافل بیشتری در کشور نسبت به رویداد مهم برجام و خروج آمریکا از آن، همفکری کنند و دولتمردان هم از این همفکری بهره‌مند شوند.

وی با یادآوری این موضوع که مذاکرات برجام با سیاست نرمش قهرمانانه همراه بود، تصریح کرد: سیاست نرمش قهرمانانه منجر به دیده‌بانی قوی در آینده ملت شد که ملت بتواند آینده خودش را در صحنه بین‌المللی بهتر ببیند.

رضایی ادامه داد: سیاست نرمش قهرمانانه فرصتی پیش آورد تا ملت ایران بسیاری از دلسوزی‌های کاذب را در داخل و خارج به قضاوت بنشینند.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه برجام باعث شد تا ملت ایران به اندازه ۱۰ سال به آینده خودش آگاه شود، اظهار داشت: بسیاری از صحنه های که در برجام رخ داد، برای اولین بار طی چهل سال اخیر رخ می‌داد.

رضایی ادامه داد: امروز زمان درس آموزی از برجام است و شاید نیاز به شیفت پارادایمی و اتخاذ راهبرد جدید در تعاملات بین‌المللی باشیم.

وی ادامه داد: اگر برجام اولین موردی بود که ما در روابط بین‌الملل و مذاکرات با آن مواجه بودیم، یک بحث است و اگر برجام یکی از موارد متعددی بود که ما تجربه کرده‌ایم، شاید نیاز باشد بگویم برجام آخرین مورد بود و سیاست خارجی ایران نیاز به یک تغییر ریل دارد.

رضایی، خروج آمریکا از برجام را کودتای سیاسی بین‌المللی دانست و گفت: خروج از برجام شروع یک برنامه برای براندازی نظام ایران بود و رمز عملیاتی بود تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا عملیاتی شود و میوه آن را بچینند.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام خاطرنشان کرد: بعد از جنگ تحمیلی، بحث عادی‌سازی روابط با دنیا مطرح شد که مبدع آن آیت‌الله هاشمی‌ رفسنجانی بود. در دولت بعد، آقای خاتمی این سیاست را ادامه داد و دولت روحانی آن را پررنگ‌تر کرد.

وی ادامه داد: بنابراین نباید برجام را محصول آقای ظریف و روحانی دانست، بلکه محصول نگاه سه دولت هاشمی، خاتمی و روحانی است. شکست برجام، شکست اندیشه‌ای در سیاست خارجه بود که از پایان جنگ در سیاست خارجه پیش گرفته شد.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به سالگرد خروج آمریکا از توافقنامه هسته ای میان ایران و ۱+۵گفت: جا دارد که محافل بیشتری در این خصوص شکل بگیرد و همفکری کنند و دولتمردان کشور را هم از نظرات خود، بهره مند کنند. همه می دانیم که مذاکرات برجام در این دور سوم، با سیاست نرمش قهرمانانه ما همراه شد. این سیاست منجر به یک دیده‌بانی قدرتمند در آینده و در تاریخ ملت ایران شد تا ملت ایران بتوانند از این دیده‌بانی، آینده خود را در صحنه بین‌الملل و منطقه روشن تر ببیند. دلیل این مدعا، نقش پررنگ ملت ایران در حکمرانی است. ملت ایران، تنها حاکمان را انتخاب نمی کنند. بلکه در حکمرانی کشور از طریق افکار عمومی و بیان خواسته هاشان و صدای انتقادهاشان، موجب بهبود حکمرانی در کشور می شوند. لذا نرمش قهرمانانه فرصتی پیش آورد تا ملت ایران، بسیاری از ادعاها را در این مذاکرات ببیند و لمس کند و با شهود عینی در سیاست، ادعاها و دلسوزی های کاذب را تشخیص دهد.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: با خروج آمریکا از توافق برجام، ملت ایران بیش از ده سال نسبت به آینده خودش آگاه شد، تا بداند که چه مسیری را باید در پیش بگیرد و چه کار باید بکند. همانطور که امام فرمودند ما در جنگ، دشمنان و دوستان خودمان را شناختیم، در این نوع مباحث و مذاکرات، ملت ایران، بهتر می تواند، جایگاه تاریخی و ارتباطاتش را تنظیم کند و از سراب های ساختگی جلوگیری کند.

وی افزود: دو سال پیش در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ آقای ترامپ از برجام خارج شد و در آبان همان سال به سخت ترین تحریم ها علیه ایران روی آورد. در حالی که ایران به همه تعهدات خود عمل کرده بود، آمریکا ابتدا از توافق خارج شد و عمل به تعهدات خود را متوقف کرد و سپس به اعمال تحریم های گسترده علیه کشور ما روی آورد. توجیه آقای ترامپ این بود که ایران دولت اوباما را فریب داده است. شایسته است با مروری بر وقایع گذشته، به پرسش های مهمی که درباره برجام وجود دارد پاسخ دهیم.
رضایی اظهار داشت: به نظر می رسد کاربرد کلمه برجام در نظریات موافقان و مخالفان، اشاره به سه نوع یا سه موجودیت از برجام دارد: ۱- برجام مشروط به شرایط رهبری، ‌۲- برجام دولتی (اعم از نظر مجلس و دولت و شورای عالی امنیت ملی)، ۳- برجامی که دیگر وجود خارجی ندارد. به اولی عمل نشد و سومی هم که وجود ندارد. تنها موضوع بحث، برجام دولتی است که به تاریخ پیوسته و به عنوان یک تجربه قابل درس آموزی است. به همین دلیل شایسته است در سالگرد خروج آمریکا از برجام به تحلیل این درسها بپردازیم.

وی افزود: برجام دولتی یا برجام اتفاق افتاده، یک رویداد بین المللی و در حوزه سیاست خارجی بوده است که امروزه مواجهه ما با آن شامل چند بخش می باشد: ۱- بررسی اصل مذاکرات، ۲- بررسی محتوای مذاکرات، ۳- بررسی نتایج مذاکرات، ۴- درس های برجام.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید بر اینکه تفکیک این بخش ها از هم بسیار مهم است، گفت: در بخش مذاکرات، باید توجه کنیم که مذاکرات هسته ای سه دوره را پشت سر گذاشته بود که برای بار سوم به دولت آقای روحانی رسید.

وی با اشاره به روند مقدمات مذاکرات گفت:پس از طی مقدماتی، ایران حضور آمریکا را در برخی جلسات می پذیرد و بعد در سطح وزرای خارجه، نشست های دونفره برای اولین بار صورت می گیرد. مساله مذاکرات برجام مساله بسیار مهمی است که قابل کالبدشکافی است. بسیاری از صحنه های مذاکرات برجام برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران طی چهل سال اخیر صورت گرفت.

رضایی افزود: دور سوم مذاکرات در دوره آقای روحانی شروع شد. دست ایران بسیار پر شده بود. طرف مقابل هم دموکرات های آمریکا بودند. همه برآوردهای نظامی نشان داده بود که امریکا از قصد حمله نظامی به ایران ناتوان شده و در یک کلام، دروازه طرف مقابل آماده گل خوردن بود.

عضو هیات علمی دانشگاه جامع امام حسین (ع) گفت: در سومین دور مذاکرات، نفس مذاکره یعنی مجوز انجام مذاکره – آن هم در یک محدوده ممنوعه یا محدوده ای که کم سابقه یا بی سابقه بود – یکی از مهمترین نکات است. اینکه چرا نظام قبول می کند که ایران در مذاکراتی که آمریکا حضور دارد شرکت کند و ریسک و خطر جلسات طولانی – آنهم با ارتباطات نزدیک و گفتگوهای خودمانی که بین طرفین رد و بدل می شود – را می پذیرد؟ مهمترین دلیلی که بیان شده نرمش قهرمانانه است. به نطر من سیاست نرمش قهرمانانه بسیار شجاعانه انتخاب شد و دیده بانی انقلابی ملت ایران را تقویت کرد و همین سیاست بود که تا عمق تاریخی خیانت های آمریکا بر ملت ما مکشوف شد. این سیاست به روشن کردن ادعاهای دروغین بین المللی و مشخص کردن چهره پشت صحنه مدعیان دلسوزی در داخل برای پیشرفت ایران و دلایل دیگر منجر شد

وی اظهار داشت: در موضوع محتوای مذاکرات و نقاط قوت و ضعف تیم، از جمله نبودن تیم اقتصادی در کنار تیم سیاست خارجه و تیم هسته ای و همچنین در مورد نتایج مذاکرات و اینکه در این مذاکرات چه چیزی دادیم و چه چیزی گرفتیم، مسائل مهمی وجود دارد که بحث جداگانه ای می طلبد. مهم تر از این سه محور، درسهای مهمی است که برجام برای کشور ما داشت. چه درسهایی از برجام گرفتیم؟

رضایی گفت: اولین درس برجام این است که سوءظن و بی اعتمادی که به آمریکا و اروپا وجود داشت، منطقی بوده و ریشه در واقعیت دارد. زیرا معلوم شد که آمریکا و اروپا تنها به دنبال منافع خود هستند و دستیابی به بازی برد برد در مذاکره با امریکا، تصور خوشبینانه‌ای بیش نیست. نکته مهم این است که شروطی که رهبر انقلاب – به درستی و بر اساس شناخت تاریخی و راهبردی خود از امریکا و اروپا – مطرح کردند و ‌رفتارهای آنها را پیش‌بینی کرده بودند، کاملا در رفتار طرف مقابل تحقق یافت و همه مردم و مسئولین، در عمل، این واقعیت را در رفتار دولتهای غربی مشاهده کردند.

رئیس کمیسیون اقتصاد کلان‌ مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: درس دوم برجام این است که انتظارات مردم و کارآفرینان کشور را به سراب گشایش روابط جدید اقتصادی با غرب گره نزنیم، آنها را از برنامه ریزی خود باز نداریم و وقفه ای در مسیر واقعی رشد درون‌زای کشور خود که در دهه اول انقلاب شکل گرفته، به وجود نیاوریم.

رضایی اظهار داشت: درس سوم برجام این است که در پیش گرفتن هرگونه وادادگی در برابر زیاده خواهی دولتهای غربی – آنطور که لیبرالهای داخلی ‌و تکنوکراتها می خواهند – نتیجه ای جز عقب افتادن کشور ما نخواهد داشت. این مهمتر از درسهای قبلی است.

وی ادامه داد: در دولت آقایان هاشمی، خاتمی و روحانی، نوعی چشمداشت به دولتهای غربی – که برآیندش همین اندیشه برجامی است – دیده می شود. در واقع انتظار گشایش در روابط اقتصادی با اروپا و امریکا برای ورود تکنولوژی و سرمایه را بیش از حد مورد تاکید قرار دادند. این گرایش در دولت آقایان هاشمی و خاتمی تحت عنوان تنش زدایی ‌و در دولت آقای روحانی تحت عنوان “کلید”، باعث شد که ماهها و سالها تلاشهایی به صورت آشکار و پنهان ادامه یابد و سرنوشت کشور به این مساله گره زده شود.

رضایی افزود: در تفکر راهبردی اصیل انقلاب در دهه ۱۳۶۰، شئون سیاسی و دفاعی با شئون اقتصادی و فرهنگی به صورت یکپارچه درآمده بود و یک هماهنگی و همراستایی بین این بخشها برقرار بود. همزمان با تشکیل دولت آقای هاشمی و بعد از آن، مسیر سیاسی و دفاعی به همان شکل اصیل ادامه یافت ولی مسیر اقتصادی ‌و اجتماعی و فرهنگی از آن جدا شد و فاصله گرفت و دچار زاویه شد. زاویه یافتن مسیر اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، باعث نوعی دوگانگی اعتقادی ‌و ارزشی با مسیر اصلی انقلاب شد و یک دوگانگی در حاکمیت به وجود آورد؛ حاکمیت سیاسی که عمدتا ارزشی و انقلابی باقی مانده بود ‌و حاکمیت اقتصادی که تکنوکراتی ‌و لیبرالی شده بود.

وی افزود: اغراق در برخی فیگورهای دیپلماتیک بی آنکه دستاورد اقتصادی بلندمدتی برای آن درنظر گرفته شود، نشان دهنده یک جهت‌گیری هستند که قریب سی سال اداره شئون اقتصادی، ‌اجتماعی و فرهنگی کشور را در اختیار داشته و برآیند تکامل یافته آن را در مذاکرات برجامی دیدیم ولی مجموعه این رویکردها نتوانست گشایشی را در روابط اقتصادی ایران با اروپا و امریکا ایجاد کند.

رضایی گفت: مذاکرات برجام با رمز “کلید”، اغلب کارآفرینان ما را معطل و معلق نگه داشت و آنها را به این تصور کشاند که قرار است فتح الفتوحی در رابطه شکل گیرد و دیوار بی اعتمادی دو طرف برداشته شود. در مذاکرات برجام، از رهبری گرفته تا دولت و مجلس و بسیاری از نیروهای انقلاب با وجود انتقاداتی که درباره موضوع، محتوا، تیم و نتایج مذاکرات داشتند، از مذاکرات حمایت کردند. به همین دلیل انتظار می رفت مذاکرات برجام سرآغاز یک گشایش اقتصادی برای ایران باشد. دیپلمات های ایران هر چه در توان داشتند به کار بردند و بالاخره برجام به امضای دولت رسید. اکنون که برجام به عنوان موفق ترین دستاورد این اندیشه، زیر پای آمریکا و خیانت اروپا از بین رفته، نباید آن را “شکست فقط یک دولت” تلقی کرد بلکه باید شکست برجام را “شکست یک اندیشه در اداره کشور” آن هم در چند دولت دانست.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: طرفداران و هواداران و مخالفان و منتقدان برجام، در یک سوال مشترک هستند و آن این است که ادامه اندیشه برجامی فارغ از نتایج و محتوای برجام آیا قابل تکرار است؟ و آیا نباید در این اندیشه تغییری به وجود آورد. حال که سه تلاش آقایان هاشمی، خاتمی و روحانی در مذاکره با هدف گشایش روابط اقتصادی با اروپا و آمریکا شکست خورده است، به نظر می رسد باید این اندیشه را کنار گذاریم و وقت کارآفرینان، صنعتگران، بازرگانان و کارگران ایرانی را بیش از این تلف نکنیم و بیش از این از فرصتهای درون‌زای اقتصاد خود غفلت نکنیم.

محسن رضایی در پایان تصریح کرد: البته دنیای پساکرونایی، اروپا و آمریکا را به وضعیتی می رساند که دیگر کمتر کسی به آنها روی می آورد ولی این گرایش اتلاف وقت و چشمداشت به دیگران که منشاءش ضعف نفس و بی اعتمادی به توانایی های داخلی است، ممکن است پابرجا بماند و باید برای آن فکری کرد.

گردآوری و تنظیم: گروه سیاسی روزلاگ
منبع: مجله خبری روزلاگ (roozlog.com)
استفاده از مطالب مجله خبری روزلاگ با ذکر منبع (www.roozlog.com) بلامانع است.

کپی کردن لینک کوتاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.