کد مطلب: ۹۵۴ تاریخ انتشار: 9 تیر 1399 / 09:08 ۱ نظر
ماجرای نامه جنجالی موسوی خوئینی به رهبر انقلاب چیست؟

متن کامل نامه موسوی خوئینی به رهبر انقلاب + واکنش ها!

موسوی خوئینی اصلاح طلب

متن کامل نامه انتقادی موسوی خوئینی به رهبر انقلاب و نیز واکنش دکتر صادق زیباکلام و حسین شریعتمداری و حمید روحانی به این نامه را در این مطلب بخوانید.

مجله خبری روزلاگ: این روزها بحث پیرامون نامه جنجالی موسوی خوئینی به رهبر انقلاب بسیار داغ است. نامه ای که مخاطب را به یاد کلام نورانی امام علی (ع) می اندازد که فرموده بودند: «إِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوه وَ دَماً هُمْ سَفَکُوهُ/ آنها حقی را مطالبه می‌کنند که خود وانهاده‌اند و خونی را می‌طلبند که خود ریخته‌اند!»

آقای موسوی خوئینی در حالی به مدیریت رهبر انقلاب در ۳۰ سال اخیر انتقاد می کنند که افسار «دولت» و «مجلس» و حتی «شوراهای شهر» در اکثر این سالها در دست جریان مطبوع ایشان بوده است! ایشان بدون اینکه به ۷ سال خسارت به کشور در نتیجه اعتماد به آمریکا در دولت روحانی اشاره کنند، یا از خسارت های اعتماد به غربی ها در دولت خاتمی سخنی بگویند، یا به فجایعی که بعضی از مجالس، نظیر مجلس ششم رقم زده اند، صرفا دست به قلم شده و همه «خیانت» ها و کم کاری ها را متوجه رهبری نظام می کنند! در غرض ورزی حضرت ایشان نسبت به ساحت نظام مقدس جمهوری اسلامی «شکی» نیست! و اگر ماجرای روزنامه سلام (با مدیریت ایشان) و فتنه ۷۸ را مرور کنید، نظرات و منش فکری ایشان روشن می شود؛ اما سوال این است که این چه نامه ای است که به دولت ها و مجلس های همسوی ایشان هیچ اشاره ای نشده است؟ از تلاش برای روی کار آمدن روحانی سخنی به میان نیامده است؛ و بعد از عملکرد «اسفناک» دولت تدبیر و امید و کارنامه سیاه دولت حسن روحانی در همه زمینه ها، به ویژه در زمینه اقتصادی، تازه به یاد نقد و انتقاد افتاده اند؟ جناب موسوی خوئینی سمت و سوی انتقاد را «اشتباه» گرفته اند و به جای نامه نگاری به روحانی، که در نتیجه اعتماد محض به «آمریکا» (کدخدا!) وضع مملکت را به اینجا رسانده است، به رهبر انقلاب نامه می نویسند! متن نامه و واکنش های به آن را بخوانید:

متن کامل نامه موسوی خوئینی به رهبر معظم انقلاب

به نوشته دیار میرزا سید محمد موسوی خوئینی دبیرکل مجمع روحانیون مبارز در نامه‌ای مهم خطاب به رهبری تحلیل مختصر خود از وضعیت کنونی جامعه را ارائه کرد.

متن کامل این نامه در پی می‌آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مقام معظّم رهبری، آیت الله خامنه‌‌ای، دامت برکاته

با اهداء سلام

به‌اختصار، مطالبی را در محضر ملت شریف ایران به استحضار عالی می‌رسانم، به امید آنکه در آن درنگ شود و مایهٔ خیر ملت و کشور و جمهوری اسلامی باشد.

آنچه از مسموعات و مشاهدات و مطالعهٔ گزارش‌ها و تحلیل‌ها دریافت کرده‌ام آشکارا حاکی از آن است که آنچه در ذهن و زبان بسیاری از مردم و در زندگی آنان می‌‌گذرد زیبندهٔ نظامی نیست که با پرچم اسلام به دنیا معرفی می‌شود:

در ذهن این مردم باورهایی که پشتوانهٔ استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود به گونه‌ای روزافزون آسیب دیده و می‌بیند.

بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس، سخنانی می‌رود که از عمق بی‌اعتقادی و بی‌اعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت می‌کند.

تورم روزافزون، همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده، نه‌تنها زندگی امروز مردم را گرفتار دشواری‌های طاقت‌فرسا کرده که ناهنجاری در درون بسیاری از خانواده‌ها را گسترش داده و آنان را نگران آیندهٔ نامعلوم خود و فرزندانشان ساخته است.

علاوه بر این مردمِ گرفتار در تلاطم زندگی و مشکلات طاقت‌سوز معیشتی، بسیارند انسان‌های ناراضی از اوضاع فرهنگی و سیاسی که گرفتار بی‌عدالتی‌های غیرقابل‌انکار شده‌اند.

البته هنوز کم نیستند کسانی که اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالی‌ترین جایگاه مدیریت کشور انتظار می‌کشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل‌دوام‌ امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که می‌آیند و می‌روند نیست (که البته این آمدن‌ها و رفتن‌ها هم خارج از چارچوب ارادهٔ عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقش‌آفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است.

مردمی که چنین انتظاری دارند هرگز الزامات و محدودیت‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی (که البته چهل سال از آن گذشته است) و نیز کینه‌توزی دشمنان انقلاب، به‌ویژه آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی را نادیده نمی‌گیرند. همچنین آنان از پیامدهای دفاع مقدس غافل نیستند و به شهیدان و مجاهدان و نقش‌آفرینان آن حماسهٔ ملی و اسلامی، که فرزندان همین ملت بودند، سپاس و درود بی‌پایان تقدیم می‌کنند. اما همین مردم بر این باورند که مدیریت کشور، به‌ویژه عالی‌ترین سطح آن، باید با ملاحظهٔ همین مشکلات و چالش‌ها شیوه‌ای در مدیریت امور به کار می‌بست که امروز گرفتار این آشفتگی‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و … نمی‌شدیم.

اینجانب، با رعایت اختصار، مهم‌ترین مطلب از گفتنی‌های بسیار را که لازم می‌دانستم به عرض رساندم و بیش از این به ملت بزرگوار ایران و حضرت‌عالی تصدیع نمی‌دهم و تنها با یک کلام دیگر سخن را به پایان می‌برم:

اگر شیوه‌ای که تاکنون به کار رفته است نتیجهٔ محاسبات متعارف و براساس آراء و تحلیل‌های شناخته‌شده در حکم‌رانی است، پس هستند پرشمار صاحب‌نظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهره‌مندی از این حق طبیعی و الهی نباشند. اما اگر مبنای تصمیمات این چند دهه دانسته‌هایی از مبادی غیرمتعارف است که تنها در اختیار خواصی از بندگان خدای متعال است که بنده و امثال بنده هیچ حظّی از آن نداریم و، در نتیجه، آنچه بر کشور و مردم و جمهوری اسلامی می‌گذرد سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر است، پس همگان تسلیم امر محتوم و مشیّت الهی خواهیم بود، ان‌شاءالله.

از تصدیعی که دادم پوزش می‌خواهم و دوام عمر و سلامتی آن حضرت را از خداوند خواستارم.

سید محمد موسوی خوئینی ۹۹/۴/۷

نامه جنجالی موسوی خوئینی به رهبر انقلاب اسلامی بدون سانسور

واکنش کیهان به نامه سید محمد موسوی خوئینی به رهبری

حسین شریعتمداری در واکنش به نامه جنجالی موسوی خوئینی در کیهان نوشت: دیروز آقای موسوی خوئینی‌ها نامه سرگشاده‌ای خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته و در آن به مسائلی اشاره کرده‌اند که اگرچه، با توجه به هوشیاری مثال‌زدنی ملت، درک میزان صحت آن به آسانی برای عموم مردم امکان‌پذیر است ولی نگارنده به دو علت، پرداختن به این نامه سرگشاده را ضروری تلقی می‌کند.

اول؛ آنکه ایشان در صدر نامه نوشته‌اند «مطالبی را در محضر ملت شریف ایران به استحضار عالی می‌رسانم» یعنی نگارنده نیز به عنوان یکی از آحاد ملت مخاطب نامه ایشان هستم و حق پرداختن به آن را دارم.

دوم؛ اینکه نامه یاد شده همانگونه که در ادامه خواهد آمد، دقیقاً -تاکید می‌شود که دقیقاً-بازگویی آرزوهای برباد رفته دشمنان اسلام و انقلاب است و از این روی مخاطب نگارنده در این وجیزه، قبل از آنکه آقای موسوی خوئینی‌ها باشد، دشمنان بیرونی نظام هستند که اصرار دارند نظر ایشان را به قاطبه مردم ایران نسبت دهند! که البته در اولین دقایق بعد از انتشار نامه، با آب و تاب به همین سو رفته‌اند!
و اما، درباره نامه یاد شده گفتنی‌هایی هست. ولی قبل از آن به این کلام حضرت امیر علیه‌السلام توجه کنید.

۱- در جریان جنگ جمل، طلحه و زبیر که از یاران امیرالمومنین علیه‌السلام بودند به تحریک معاویه (دقت کنید) آتش جنگ را برافروخته بودند. بهانه آنها خونخواهی عثمان بود و حال آنکه طلحه و زبیر به گواه همه مورخان از قاتلان عثمان بودند و در مقابل، حضرت امیر(ع) – بازهم به گواه تاریخ – فرزندان خود، امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام را به دفاع از خلیفه سوم فرستاده بود. اینگونه بود که امیر مومنان‌(ع) درباره این دو فرمودند «إِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوه وَ دَماً هُمْ سَفَکُوهُ … آنها حقی را مطالبه می‌کنند که خود وانهاده‌اند و خونی را می‌طلبند که خود ریخته‌اند»! حالا بخوانید و ببینید! چگونه آقای خوئینی‌ها تمامی مشکلات و بلاهایی که خود و دوستان هم حزب و گروهشان به مردم مظلوم این دیار تحمیل کرده‌اند را به کلیت نظام نسبت می‌دهند‌!

۲- آقای خوئینی‌ها خطاب به رهبر معظم انقلاب می‌نویسد: «در ذهن این مردم باورهایی که پشتوانه استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود به گونه‌ای روزافزون آسیب دیده و می‌بیند»! ایشان توضیح نمی‌دهد که این بی‌اعتقادی نسبت به اسلام و نظام و انقلاب است یا عملکرد برخی از مسئولان نظام؟! اگر بی‌اعتقادی نسبت به اصل نظام است، در مقابل ده‌ها نمونه اخیر که مردم با حضور چند ده میلیونی خود بر وفاداری و اعتقاد راسخ خویش به اسلام و انقلاب و مخصوصاً رهبر انقلاب تاکید ورزیده‌اند چه پاسخی دارند؟! مثلاً درباره حضور چند ده میلیونی ملت از همه طیف‌ها در سوگ سپهبد شهید سردار سلیمانی چه پاسخی دارند؟! حمایت همه‌جانبه آنان از اقدامات نظام در مقابل باج‌خواهی آمریکا و متحدانش را چگونه تفسیر می‌کنند؟! و… ما هم بر این باوریم که اعتقاد مردم آسیب دیده است اما اعتقادشان به کدام مقوله با آسیب رو‌به‌رو شده است؟!

۳- می‌نویسند: «بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس، سخنانی می‌رود که از عمق بی‌اعتقادی و بی‌اعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت می‌کند»! باز هم توضیح نمی‌دهند کدام مدیریت کلان مورد نظر ایشان است؟! کدامیک از مسئولان نظام صدها وعده به مردم داده‌اند که حتی به یکی از آنها نیز عمل نکرده‌اند؟! کدامیک از مدیران ارشد نظام هر روز یک دروغ تازه بر زبان آورده و حتی زحمت یک عذر‌خواهی خشک و خالی هم به خود نداده‌اند؟! اگر تصور می‌کنید که مردم این طیف از مسئولان دروغگو و لاف‌زن را نمی‌شناسند، خود را فریب داده‌اید و اگر می‌دانید که نام و نشان و مسئولیت این عده را می‌دانند، چرا جرأت بیان آن را ندارید؟!

۴- نوشته‌اند: «تورم روزافزون، همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده، نه‌تنها زندگی امروز مردم را گرفتار دشواری‌های طاقت‌فرسا کرده که ناهنجاری در درون بسیاری از خانواده‌ها را گسترش داده و آنان را نگران آینده نامعلوم خود و فرزندانشان ساخته است. علاوه‌بر این مردمِ گرفتار در تلاطم زندگی و مشکلات طاقت‌سوز معیشتی، بسیارند انسان‌های ناراضی از اوضاع فرهنگی و سیاسی که گرفتار بی‌عدالتی‌های غیرقابل ‌انکار شده‌اند»! جناب خوئینی‌ها! تورم روز‌افزون و کاهش درآمد اقشار گسترده را چه کسانی به مردم مظلوم این دیار تحمیل کرده‌اند؟! یعنی حضرتعالی نمی‌دانید که دولت تحت حمایت شما و حزب و گروه شما عامل اصلی همه این نابسامانی‌ها و پلشتی‌هاست؟!

ادعای دلسوزی شما برای فرزندان مردم این مرزو بوم، قبل از آنکه تعجب‌آور باشد خنده‌دار است! تعجب‌آور است چون بعید است شما از حضور فرزندان هم‌حزبی خود که با پول حاصل از دسترنج ملت در آمریکا و اروپا پرسه می‌زنند بی‌خبر باشید! و خنده‌دار است که این رخداد پلشت و سوءاستفاده از بیت‌المال را به روی مبارک خود نمی‌آورید! راستی جناب خوئینی‌ها، برادران کدامیک از مسئولان بلند‌پایه و به شدت تحت حمایت جنابعالی پرونده‌های فساد اقتصادی میلیاردها دلاری دارند؟ نمی‌دانید یا تجاهل می‌فرمائید؟! دستکم می‌دانید فرزندان کدامیک از همین قماش در کار عتیقه هستند و با سوءاستفاده از مسئولیت پدران خود بین ایران و اروپا و آمریکا هروله می‌کنند؟! یعنی شما از این موارد که همه عالم باخبرند، خبر ندارید؟! اگر اجازه بدهید نام و نشان آنها را برایتان بازگو کنیم و از روابط آنها با شما و حزبتان پرده برداریم. اگرچه با توجه به اطلاع مردم از این پلشتی‌ها نیاز چندانی به این بازگویی نیست، جز آنکه شاید باعث خجالت شما بشود! آقای خوئینی‌ها! این جملات برایتان آشنا نیست؟!

«بی‌سواد، بی‌شناسنامه، مزدور، کاسب تحریم‌، کودک‌صفت، حسود، بزدل، ترسو، جیب‌بر، بی‌قانون، مستضعف‌ فکری، بیکار، متوهم، غوطه‌ور در فساد، سوءاستفاده‌گر، خرابکار، عقب‌مانده، تازه به دوران رسیده، عصر حجری، هوچی‌باز، منفی‌باف، یأس‌آفرین، ناشکر، باید به جهنم بروند، انقلابیون نفهم!، یک مشت لات!…»! اینها فقط بخشی از پاسخ رئیس‌جمهور تحت حمایت شما و حزبتان است که در مقابل انتقاد به گرانی و تحمیل فاجعه برجام و تورم افسار‌گسیخته و… نثار منتقدان کرده‌اند! راستی آقای خوئینی‌ها جنابعالی در آن هنگام کجا بودید که غیر از حمایت از دولتی که آن را در اجاره خود می‌دانستید، لام تا کام سخنی نمی‌فرمودید و کاغذ به نامه‌نگاری سیاه نمی‌کردید؟!

۵- نوشته‌اند «البته هنوز کم نیستند کسانی که اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالی‌ترین جایگاه مدیریت کشور انتظار می‌کشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل ‌دوام‌ امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که می‌آیند و می‌روند نیست (که البته این آمدن‌ها و رفتن‌ها هم خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوه مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقش‌آفرین اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است»! این بخش از نامه یاد شده نکته‌ای افزون بر مطالب قبلی ندارد غیر از اینکه در این بخش، به جان کلام و انگیزه اصلی خود از نگارش این نامه با صراحت بیشتری پرداخته است و آن «نامطلوب بودن وضع فعلی و ضرورت تغییر آن» است! این خواسته و آرزویی است که مقامات رسمی آمریکا دقیقاً با همین تعبیر خواستار آن بوده‌اند. توضیح آنکه بعد از فاجعه برجام و فشارهای اقتصادی ناشی از آن، جمهوری اسلامی ایران تصمیم قاطع گرفت که مسیر حرکت خود را بدون توجه به تحریم‌ها تعریف کرده و دنبال کند که مبارزه با مفاسد اقتصادی، تشکیل مجلس انقلابی و اقداماتی نظیر فروش بنزین به ونزوئلا، برقراری روابط تجاری با برخی از همسایگان، تکیه بر ظرفیت‌ها و امکانات داخلی و… از جمله آنهاست. این حرکت نظام برای آمریکا که اصرار بر فشار حد‌اکثری بر ایران داشت نه فقط نا‌خوشایند که به گفته خود آنان (از جمله وزیر خزانه‌داری آمریکا ‎و…) نا‌امید‌کننده بود. تا آنجا که حتی صدای فاکس‌نیوز، شبکه تلویزیونی پنتاگون و حامی سینه‌چاک ترامپ را نیز به هوا بلند کرده است. حالا خودتان قضاوت کنید، در این حال و هوا سخن از «شرایط نا‌مطلوبی که باید تغییر کند» چه مفهومی دارد و آیا تکرار آرزوی دشمنان نیست؟! اشتباه نکنید سخن از تغییر دولت نیست چرا که اولاً: دولتی با خصوصیات دولت‌های یازدهم و دوازدهم ایده‌آل موسوی خوئینی‌هاست و برای پایان دوره آن عزا گرفته‌اند و ثانیاً: دولت‌های یاد شده هرگز برای آمریکا خطرآفرین نبوده‌اند که بماند…!

۶- همین جا باید گفت که نگارنده قصد داشت به آقای خوئینی‌ها بگوید؛ قسم حضرت عباست را باور کنیم یا دم خروس را ولی پشیمان شدم زیرا احترام ایشان برای حضرت عباس علیه‌السلام به جِد مورد تردید است! می‌پرسید چرا؟! عرض می‌کنم، آقای خوئینی‌ها بعد از فتنه آمریکایی اسرائیلی ۸۸ به شدت از سوی مردم زیر سؤال بود که به عنوان یک روحانی، چرا در مقابل اهانت فتنه‌گران به ساحت مقدس امام حسین علیه‌السلام سکوت کرده و موضعی نگرفته است و به میرحسین موسوی عتاب نکرده است که چرا اهانت‌کنندگان را «مردمان خدا‌جوی»! نامیده است. ایشان به این پرسش‌ها پاسخ نداد ولی ۲ سال بعد از فتنه ۸۸ در سایت شخصی خود نوشت که با حرمت‌شکنی روز عاشورا موافق نبوده است ولی برای پیشگیری از سوءاستفاده دیگران ترجیح داده است که مخالفت خود را علنی نکند! در اظهارنظر ایشان دقت کنید. چه می‌بینید؟ آیا اظهارات وی مفهومی غیر از این دارد که آقای موسوی‌خوئینی‌ها، حفظ آبروی خود و قبیله مدعی اصلاحات را به دفاع از ساحت مقدس امام حسین(ع) ترجیح داده است؟!. و آیا به کسی که برای شخصیت! خود بیشتر از ساحت امام حسین‌(ع) ارزش قائل است می‌توان درباره قسم حضرت عباس‌(ع) سخنی گفت؟!

۷- در همین فاصله که نامه ایشان منتشر شده و استقبال گسترده دشمنان را در پی داشته است، برخی از هم حزبی‌های بسیار نزدیک وی از تهیه و انتشار این نامه و مخصوصاً از اینکه نامه وی بازگو‌کننده آرزوهای آمریکا‌ست به‌شدت ابراز نگرانی کرده و یکی از آنها نامه خوئینی‌ها را آخرین میخ به تابوت اصلاحات دانسته است. نگارنده در صورتی که این افراد اجازه بدهند -که امیدوارم بدهند- نام آنها را فاش خواهم کرد.

۸- آقای خوئینی‌ها در بخش دیگری از نامه خود به روش اداره کشور از سوی عالی‌ترین مقام نظام انتقاد کرده است که برای پیشگیری از اطاله کلام پرداختن به آن را به فرصت دیگری می‌گذاریم و در این محدوده فقط به دو نکته کوتاه بسنده می‌کنیم. اول آنکه به یقین برای توده‌های عظیم مردم ایران و تمامی مسلمانان دلباخته انقلاب در سراسر جهان اسلام باعث افتخار است که امثال شما با مدیریت ایشان موافق نباشید و با شخصیت برجسته‌ای که طی سه دهه پوزه دشمنان را به خاک مالیده و از جان و مال و ناموس مردم حفاظت کرده است مخالف باشید. شخصیتی که حتی دشمنان تابلو‌دار هم علی‌رغم کینه‌های دیرینه نمی‌توانند توانمندی و ده‌ها خصوصیت برجسته و بی‌نظیر ایشان را نادیده بگیرند و ثانیاً درباره مدیریت جنابعالی اگرچه گفتنی‌های فراوانی هست که به آن خواهیم پرداخت ولی فقط به عنوان یک نمونه به تفسیر تحریف شده شما از قرآن در مسجد جوزستان اشاره می‌کنیم که با اعتراض شدید دانشمندان دینی از جمله شهید مطهری رو‌به‌رو شد و جنابعالی را از خطر تفسیر بی‌مایه و تحریف شده قرآن بر حذر داشتند که البته توجه نکردید و نهایتاً یکی از شاگردان دست پرورده شما اکبر گودرزی بود که استاد مطهری را شهید کرد و دیگری شهید مفتح را و… این قصه سر دراز دارد…

۹- و بالاخره، انتظار از خوانندگان آن است که یک بار هم که شده نامه آقای خوئینی‌ها را بخوانند و اگر فقط یک نکته -‌تاکید می‌شود که فقط یک نکته- از آن را با خواسته‌های رسماً اعلام شده آمریکا و اسرائیل متفاوت یافتند، نگارنده را هم بی‌خبر نگذارند.

واکنش صادق زیباکلام به نامه موسوی خوئینی به رهبر

واکنش دکتر صادق زیباکلام به نامه جنجالی موسوی‌خوئینی‌ به رهبری

نامه موسوی‌خوئینی‌ها به مقام معظم رهبری واکنش‌ها و پرسش‌های زیادی را برانگیخت؛ به‌خصوص آنکه چرا موسوی‌خوئینی‌ها که خود در بخش عمده‌ای از تاریخ انقلاب مسئولیت‌های زیادی برعهده داشته اکنون لباس منتقد وضع موجود را بر تن کرده است؟ و چرا او خود را در ایجاد شرایط کنونی مقصر نمی‌داند؟ البته دیده شده است که موسوی خوئینی‌ها در انتقاد به دیگران و کنارکشیدن خود سابقه‌ای طولانی دارد که شاید در سال‌های اخیر مهم‌ترین حملات او علیه هاشمی‌رفسنجانی بوده است؛ خاصه گفت‌وگوی مفصلی که چندوقت پیش انجام داد و حالا هم پا را فراتر از هاشمی نهاده و نامه‌ای انتقادی به رهبر انقلاب نوشته است.

صادق زیباکلام درباره نامه اخیر موسوی‌خوئینی‌ها به رهبر انقلاب گفت: «آقای موسوی‌خوئینی‌ها در نامه اخیر خود رهبر انقلاب به مشکلات امروز جامعه نقد کرده است که چنین نقدهایی را خیلی‌های دیگر از جمله من هم کرده‌ایم و حتی من چندروز پیش در روزنامه شرق در یادداشتی نوشتم که وضع کشور از مرحله بحران هم عبور کرده است. گفتن چنین نقدهایی امر عجیب و تازه‌ای نیست اما سوالی که از آقای موسوی خوئینی‌ها باید پرسید این است که چه اسباب و عللی باعث شد که بعد از ۴۲سال از انقلاب شاهد چنین وضعی باشیم؟

وضعیتی که اقشار آسیب‌پذیر حالشان خراب‌تر از همه ادوار است و طبقه متوسط چنان کوچک شده که شاید دیگر نتوان چنین طبقه‌ای را مشاهده کرد. هنر موسوی‌خوئینی‌ها این است که هرچندوقت یک بار انگشت اتهام را به سمت یکی از شخصیت‌های نظام نشانه می‌گیرد و روزی علیه آقای هاشمی سخن می‌گوید و روز دیگر خطاب به رهبری مشکلات را گوشزد می‌کند در صورتی که اگر قرار باشد در دادگاهی متهمان به وجودآمدن وضع کنونی احضار شوند، نخستین فردی که باید در آن دادگاه حاضر و محاکمه شود خود آقای موسوی خوئینی‌هاست.

او بخشی از گفتمان انقلاب که برگزاری انتخابات آزاد، نبود زندانیان سیاسی، برگزاری آزاد تجمعات و از این دست معیارهای آزاداندیشانه بود را نابود کرد. من از او می‌پرسم که آقای موسوی خوئینی‌ها آیا شما در به وجودآمدن شرایط امروز هیچ نقشی نداشتی؟ او با متهم کردن دیگران سعی می‌کند بار مسئولیت را از گردن خود وانهد و کاری کند که مردم فراموش کنند که عامل تحریف گفتمان انقلاب خود او بوده است».

این استاد دانشگاه ادامه داد: «خطای دیگر او این بود که در قبال مسائل مهم این کشور سکوت کرد. بازهم از آقای موسوی خوئینی‌ها می‌پرسم که شما در سال۷۶ کجا بودی و چرا هیچ موضعی نگرفتی؟ در دی۹۶ و آبان۹۸ چه می‌کردی؟ واقعیت این است که ما همه مقصریم؛ منِ صادق زیباکلام، عباس عبدی، تاجزاده، اصغرزاده، خاتمی و بسیاری دیگر در ایجاد شرایط امروز مقصریم اما تردید نکنید که بیش و پیش از همه ما بزرگ‌ترین مقصر خودِ آقای موسوی خوئینی‌هاست.

این‌که طوری رفتار کنیم که انگار همه این مشکلات یک‌شبه ایجاد شده و خودمان به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم در بحران‌های کنونی ایران نقش نداشته‌ایم، جز فرافکنی و فرار از مسئولیت چیزی نیست. موسوی خوئینی‌ها آرمان‌های انقلاب را زیرپا له کرد و انقلاب را فدای اهداف و امیال خود کرد و عامل اصلی تحریف گفتمان انقلاب خود او است».

زیباکلام در پایان با ذکر خاطره‌ای درباره شخصیت موسوی‌خوئینی‌ها گفت: «در انتها باید بگویم که موسوی خوئینی‌ها متکبرترین فردی است که به عمر خود دیده‌ام. به‌یاد دارم یکی از دانشجویانم بر موضوع تسخیر سفارت آمریکا کار می‌کرد و موفق شد با افرادی چون عباس عبدی، محسن میردامادی، محمود احمدی‌نژاد و معصومه ابتکار درباره آن موضوع گفت‌وگو کند.

او گفت که اگر بتوانم با آقای موسوی خوئینی‌ها هم گفت‌وگویی انجام دهم، پروژه‌ام کامل می‌شود؛ به‌همین دلیل از من خواست کرد که برای راضی‌کردن موسوی‌خوئینی‌ها تلاشی بکنم؛ من هم نامه‌نگاری‌های متعدد با او و دفترش انجام دادم و درخواست کردم که به چند پرسش این دانشجو پاسخ دهد و حتی از طریق دانشگاه تهران هم برای او نامه‌ای ارسال شد اما او حتی پاسخ نداد که می‌خواهد مصاحبه کند یا نه؛ یعنی حتی به خودش زحمت نداد که بگوید وقت ندارم و مصاحبه نمی‌کنم. او اگر روزگاری ادعای استکبارستیزی داشته، بهتر است در ابتدا با استکبار درونی خود مبارزه کند».

حجت الاسلام سید حمید روحانی

پاسخ حجت‌الاسلام حمید روحانی به موسوی خوئینی‌ها: بعد ۷ سال گرانی و تورم از خواب بیدار شدید؟

عضو سابق مجمع روحانیون مبارز در یادداشتی برای خبرگزاری تسنیم به نامه اخیر موسوی خوئینی‌ها واکنش نشان داد. به نوشته تسنیم حجت‌الاسلام حمید روحانی از اعضای دفتر امام خمینی(ره) و عضو سابق مجمع روحانیون مبارز که هم‌اکنون مدیریت بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی را به‌عهده دارد، در یادداشت شفاهی برای خبرگزاری تسنیم، به بررسی نامه اخیر سید محمد موسوی خوئینی‌ها به رهبر معظم انقلاب پرداخته است.

متن یادداشت شفاهی حجت‌الاسلام روحانی به‌شرح زیر است: برای من اولین سؤالی که مطرح می‌شود این است که آقای خوئینی‌ها قاعدتاً یک انسانی است که بینش سیاسی دارد و فهم و درک دارد که مقام رهبری یک مقام اجرایی نیست، پس چرا در نامه‌ای خطاب به رهبری، از مشکلات مردم که تورم روزافزون همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده است و زندگی مردم را با دشواری‌های طاقت‌فرسا روبه‌رو کرده شکایت می‌کند؟

اولین چیزی که به ذهنم خطور می‌کند این است که می‌خواهد با زبان بی‌زبانی به رهبری بگوید: چرا نمی‌گذارید با آمریکا کنار بیاییم و تا با ‌آمریکا کنار نیاییم مشکلات حل نمی‌شود. اکنون که این مشکلات به‌وجود آمده به‌خاطر این است که شما نمی‌گذارید ما در مقابل ‌آمریکا تسلیم شویم.

برجامِ اول به‌نفع آمریکا تمام شد و درصددند برجام ۲ و ۳ را هم به ثمر برسانند. بگذاریم آمریکا سیاست‌هایش را در ایران اجرایی کند و خلع سلاح شویم و در مقابل استکبار جهانی تسلیم باشیم! این نخستین‌حرف آقای خوئینی‌ها است، وگرنه وی می‌فهمد که جایگاه رهبری ربطی به مسائل اجرایی ندارد و تورم و مشکلات معیشتی به امور اجرایی مربوط است و در اختیار افرادی است که در رأس وزارتخانه‌ها و دولت هستند.

امثال آقای خوئینی‌ها چند سال قبل از به قدرت رسیدن دولتِ تسلیم‌طلب، رسماً این موضوع را تبلیغ می‌کردند که مشکلات مملکت بدون مذاکره با‌ آمریکا حل نمی‌شود و بیکاری و بی‌مسکنی و نداشتن امکانات مادی و فقر و بدبختی به این مربوط می‌شود که با‌ آمریکا رابطه نداریم.

مقام معظم رهبری آن زمان برای حل این موضوع اجازه دادند کسانی که فکر می‌کنند با مذاکره مشکلات حل می‌شود، مذاکره کنند.

در خاطرم هست همان زمان فرمودند: من با مذاکره مخالفت نمی‌کنم اما آن را بیهوده می‌دانم و آدم عاقل کار بیهوده نمی‌کند.

در آن ایام، سازشکاران و تسلیم‌طلبان وارد صحنه شدند و تأسیسات هسته‌ای را پلمب کردند و نتیجه آن برجام بی‌‌فرجامی شد که جز بی‌آبرویی چیزی برایشان نداشت.

اکنون امثال خوئینی‌ها جرئت نمی‌کنند از مذاکره با ‌آمریکا سخن بگویند لذا در لفافه حرف می‌زنند. اولین حرف وی در این نامه این است که “با آمریکا مذاکره کنیم تا مشکل تورم و بیکاری حل شود.”، درحالی‌که انسان عاقل دوبار از یک سوراخ گزیده نمی‌شود، و وابستگی به آمریکا با جانشان عجین شده است.

دومین مسئله که در این نامه مطرح می‌شود، دفاع از دولت شیخ حسن روحانی است. سیاست بی‌کفایتی و بی‌سیاستی و تخریب کشور و فلج شدن اقتصاد کشور در دولت متبوع موسوی خوئینی‌ها بود و حالا قصد دارند دولت را از مشکلات تبرئه کنند، این روشی است که این روزها اکثر دولتمردان در پیش گرفته‌اند.

رئیس جمهور در نطقی می‌گوید “ما از گرانی و تورم اعلام بیزاری می‌کنیم!”، این سبک و سیاقی است که در طول این سالها داشته و تلاش می‌کرده خود را تبرئه کند، کما اینکه در ملاقات رهبری با مسئولان وقتی آقای روحانی نطق کرد و از “بایدها” سخن گفت، رهبر انقلاب فرمودند “مخاطب این بایدها خود رئیس جمهور است!”، اینها با همین شیوه تلاش دارند خود را از پاسخگویی تبرئه کنند.

سومین موضوعی که از این نامه به‌دست می‌آ‌‌ید، انتقام از رهبری است. در طول ۳۰ سال گذشته که آیت‌الله خامنه‌ای با درایت جهان تشیع را رهبری کردند، در مقابل توطئه‌ها و نقشه‌هایی که تسلیم‌طلبان برای درهم شکاندن خط امام(ره) انجام دادند، با هوشیاری و آگاهی و مقاومت این توطئه‌ها را در هم شکستند و به‌همین دلیل بخشی از جریان اصلاحات از ایشان کینه دارند.

فتنه ۸۸ از آن فتنه‌های بی‌نظیری بود که تمام استکبار جهانی پشت آن ایستاد و برخی سفارخانه‌ها و دستگاه‌های جاسوسی کشورهای معارض در آن نقش داشتند. رهبری با درایت خویش توطئه‌ها را نقش بر آب کردند، لذا می‌خواهند به‌هرنحوی به رهبری ضربه بزنند و این هم نقشه‌ای است که در نامه خوئینی‌‌ها دیده می‌شود.

چهارم، زیر سؤال بردن اصل ولایت فقیه است! آقای خوئینی‌ها جایی گفته بودند که “از ابتدا ولایت فقیه را قبول نداشتم”، و می‌خواهند به‌نحوی به مردم بفهمانند که مسئله اساسی مملکت، مشکل ولایت فقیه است.

البته باید توجه داشت جریان اصلاحات و شخص آقای خوئینی‌ها مدتی است مضمحل شدند و در جامعه و پیشگاه ملت ایران جایی ندارند ولی در تلاشند به‌نحوی سری در سرها داشته باشند.

این آقا هم برای اینکه نامش بر سر زبان‌ها بیفتد به رهبری جسارت می‌کند تا سر زبان‌ها بیفتد و باید این را بگویم که از این پس از این‌گونه نامه‌ها و سخنرانی‌ها بیشتر می‌شود چراکه اصلاح‌طلبان در حال اضمحلال هستند و به‌قول معروف “الغریق یتشبّث بکلّ حشیش” (انسان در حال غرق به هر خار و خاشاکی چنگ می‌زند). برای آنکه سر زبان‌ها باشند، بیشتر از این به مقام معظم رهبری توهین می‌کنند.

پنجمین نکته، چراغ سبز نشان دادن به جهانخواران و بیگانگان است که بگویند جریان غربگرای داخل ایران، علی‌‌رغم همه شکست‌ها و ناکامی‌ها همچنان وجود دارد و زنده است و کار می‌کند.

نکته بعدی که باید از خوئینی‌ها پرسید این است که؛ در طول ۷ سال گذشته کجا بودند؟ ملت ایران در طول سالهای سر کار بودن دولت روحانی، با فقر، بیکاری، سیل و زلزله دست و پنجه نرم می‌کرد و دولت کوچک‌ترین توجهی به مردم نکرد و جان مردم را به لب رساند اما وی یاد این گرانی و تورم و مشکلات نبود؛ حالا بعد ۷سال از خواب بیدار شده‌اند و اشک تمساح می‌ریزند.

این اصلاح‌طلبان که من آنها را تسلیم‌طلب می‌دانم، دنبال این هستند که آمریکا را به این کشور برگردانند و فرش قرمز برایشان بیندازند و این دست و پا زدن‌ها برای حاکم کردن خط سازش است و علی‌رغم همه تو‌طئه‌های خط سازش در ۴۰ سال گذشته، امروز می‌بینیم خط سازش، رسوا و بی‌اعتبارتر از گذشته شده است.

گردآوری و تنظیم: گروه سیاسی روزلاگ
منبع: مجله خبری روزلاگ (roozlog.com)
استفاده از مطالب مجله خبری روزلاگ با ذکر منبع (www.roozlog.com) بلامانع است.

کپی کردن لینک کوتاه

۱ دیدگاه

  • ایرانی

    اکیدا قصد من از شخصیتی مثل موسوی خوینی ها نیست.اول که ما تکلیفمان با جناب زیبا کلام روشن نیست.یکی به نعل میزند یکی به میخ.بله تمام کسانی که از جریانات واقعی وپشت پرده حمله به سفارت امریکا بدون تحریف با خبر هستند میدانند که .دانشجویان خط امام که در ان زمان میدیدند تمام امورات کشور به دست روحانیون ،خصوصا انان که خود را به رهبر نزدیک میکنند.در وضعیت بهتری هستند.واین قشر که در انقلاب ۵۷ خودرا دارای سهم زیادی از ان میدانستند.با چنین اقدام بی خردانه ای که باز خورد ان هنوز بعد نزدیک به ۴۳ سال است دامنگیر مردم ایران هست.وبخشی از همان دانشجویان با این اقدام بی خردانه.توانستند از تصدی هشت سال ریاست جمهوری ایران را(احمدی نژاد)تا کدیور وووو سهم خود را بگیرند وبر کسی پوشیده نیست که رهبری این اقدام بیخردانه توسط همین .جناب موسوی خوینیها رهبری شد وزنانی که دانشجویان برای این اقدام از او خواستند که نطر امام را هم جویا شود .او گفت ما این اقدام را انجام میدهیم ووقتی صورت پذیرفت شخص من رهبری این اقدام را خدمت امام عرض میکنم .زیرا ممکن است امام در حال حاظر وبنا به یکسری مماشات کردنها وخصوصا نخست وزیری بازرگان ونزدیکی.ابراهیم یزدی وصادق قطب زاده ایشان اگر هم در این مورد دودل باشند بلافاصله انها ایشان را منصرف میکنند.ولی پس از انجام پذیرفتن این امر.به گونه ای اخلاقی امام در عمل انجام شده قرار خواهد گرفت .ومطمئنا اقدام مارا کاری سرخود بیان نمیکنند وحتی از ان نیز بلکه دفاع هم بکنند.که کاملا هم همین گونه شد.تا جایی که امام اولین بار که توسط احمد خمینی این اقدام به ایشان خبر داده میشود.بدون کمی تامل میگویند.کار صحیحی انجام شده ودر موقعیت خود محکم باقی بمانند.وحتی بعد چندی لین اقدام به انقلاب دوم از جانب امام یاد میشود.که نه کشور امریکا بلکه کل دنیا از ان تصوری که از انقلاب ایران که انقلابی مردمی وکاملا بر مبنای اصول عقلی وخارج نشدن از قوانین بین الملل بود.صدو هشتاد درجه نطر کل دنیا نسبت به انقلاب ما بر گشت واقدامات بعدی ایران که هیچ کدام با مبانی حقوق بشر وامور سازمانهای بین المللی مغایرت داشت.در کل این جماعت اخوند.اگر گوشت هم را بخورند استخوان یکدیگر را دور نمیریزند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.